پری بر باد (زندگینامه)

پری بر باد: یادی از استاد علی صفایی، قدس سره

امروز حدود ساعت هشت و ربع، آقای ایزدپناه، سرزده و بدون هماهنگی قبلی به دیدنم آمد. سیدمجید پورطباطبائی و سیدعلی هاشمی در حال تدارک صبحانه بودند .بی‌تکلف و راحت آن سوی میز نشست و گفت: صورت‌جلسه شورای علمی همایش «قرآن و مسائل جهان معاصر» را مطالعه کردم و احساس کردم که در آن جلسه سه نفر بحث را خوب درک کرده‌اند، یکی از آنها شما بودی. آمده‌ام تا درباره آن با شما صحبت کنم. او قصد داشت درباره مسائل علمی همایشی که اخیراً حکم دبیری علمی‌اش را دریافت کرده صحبت کند، اما اتفاقاتی افتاد که چنین نشد.

ابتدا دو تن از طلاب مرکز تربیت مدرس مراجعه کرده و تقاضای مشاوره درباره دو عنوان «بررسی نظام اخلاقی و نظام حقوقی در قرآن» و «حقوق مالی زن از دیدگاه امام خمینی ره» داشتند. از فرصت استفاده کرده و از ایشان خواستم به ایشان مشاوره دهد. در اطاق مدیریت علوم قرآنی جای کافی برای حضور دو طلبه و ایشان نبود از این رو از ایشان و دو مشاوره‌جو به اتاق مجاور رفتند. فرصت مناسبی برای مشاوره‌جو بود تا با یکی از مسئولان ارشد سابق قوه قضائیه و سردبیر فصلنامه فقه اهل بیت [ع] گفت‌وگو کنند. از مفاد گفت‌وگو خبر ندارم، ولی چنین فرصتی برای یک طلبه که در صدد نوشتن مقاله یا پایان‌نامه است، کم‌تر اتفاق می‌افتد.

پس از آن به اتاق بازگشت. صحبت از استاد صفائی به میان آمد. گفت: چهار سال قبل از انقلاب با ایشان آشنا شدم. ظاهراً ایشان و استاد صفائی، اوائل انقلاب رفت و آمد متراکمی داشتند و با آغاز انقلاب و برخی تأملات آقای ایزدپناه و اشتغالات‌اش در نهادهای انقلاب، دیگر آن ارتباط پیشین شکل نگرفته است. نزدیک به دو ساعت درباره خاطرات، شنیده‌ها و دیده‌ها از استاد صفائی صحبت شد. سیدمجید هم همراهی کرد.

مطالب و خاطرات بسیاری تجدید شد که مجال نقل آن نیست. شاید عنوان‌های مطالب یادشده را بتوان اینگونه برشمرد: درباره حاج‌محسن بغدادی، عبدالمجید معادیخواه، مصطفی موسوی دوست دیرین و مشهدی استاد صفائی، ماجرای اعلام بی‌نیاز شدن وی از آقای صفائی و پاسخ وی، داستان خریدن هندوانه فاتحه بر میوه‌فروش که می‌گفت: یه لقمه تافتونو عشق است و تحول و دگرگونی در او تا شهادت وی پس از انقلاب، مشاهده تسبیح درختان و کوه و سنگها، مشاهده ورای جدار در منزل، بریدگی استاد و ندای یا عزرئیل ادرکینی، اینکه در هیچ صفی نبود، رفتن به منزل سیدمجید برای مطالعه اصول و فقه بر اساس تاریخ شکل‌گیری آنها و تاریخ تطور این دو علم که آن زمان می‌گفتند: شیخ علی رفته غار، ماجرای روزه داشتن در مدت چند سال مطالعه در کتابخانه سید مجید، داستان هیپی‌ای که مهمان حجره آقای ایزدپناه شده بود و ادعای انقلابی‌گری داشت و عاشق موهایش بود و اشاره آقای صفائی به حاج محسن و باقی ماجرا، حکایت امام‌جمعه باکلاسی که نزد آقای صفائی آمده بود و کشتی گرفتن حاج‌محسن با وی، ماجرای رفتن سیدمجید به در خانه حاج محسن و برخورد شگفت حاج‌محسن که آنچه حاج‌محسن از آن به عنوان هدیه نام برده، داستان ملاقات آقای صفائی با آیت‌الله خامنه‌ای پیش از انقلاب، دیدار حاج محسن بغدادی با آیت الله خامنه‌ای و نماز آخر وقت حاج محسن به رغم اینکه گاهی در سفر اگر راننده برای نماز اول وقت  توقف نمی‌کرد در نیمه راه از اتوبوس پیاده می‌شد، اشاره به اتهامات آقای معادیخواه به ایشان و حاج‌محسن، جریان طلاق همسر حاج محسن بغدادی در غیاب وی در ایران، داستان احضار آقای صفائی به دادگاه ویژه در زمان مسئولیت مرحوم آیت‌الله آذری قمی ره،  مصونیت از مراد و مریدی، علی و محمدرضا حکیمی و ماجرای شگفت اولین دیدار من با آقای صفائی که در ماه‌های اول انقلاب به قصد دیدنش به سمت قم حرکت کردم و در توقفی که در گنبد داشتم، در اتفاقی بسیار نادر و به گونه‌ای کاملاً غیرقابل انتظار، وقتی که به دیدن یکی از دوستان گنبدی رفته بودم، او را در آنجا ملاقات کردم.

شاکر بودیم که در مسیر زندگی خود با شیخ علی صفائی مواجه شده‌ایم. وقت گذشت و زمان قرار بعدی وی رسید. با آقای نجف لک‌زائی قرار داشت. تکرار کرد که مطالب شما دقیق و مفید بوده و باید جلسه دیگری درباره همایش گفت‌وگو کنیم و حالا که نقطه مشترک دیگری ـ آشنایی با استاد صفائی ـ داریم، باید بیشتر گفت‌وگو کنیم. گفتم: صحبت‌های آن جلسه در پرتو سخنان دیگر اعضا بوده، از خود چیزی نگفتم.  سبد من از سرچشمه افاضات اعضای فرهیخته پر شد و مطالبی که گفته‌ام انعکاسی از مطالب آنها بوده است. او این اظهارات را که عین واقعیت بود، حمل بر تعارف و شکسته‌نفسی کرد و با تأکید بر دیدار و جلسه‌ای در آینده، اتاق را به قصد رسیدن به قرار بعدی ترک کرد.

نوشته دانشور فرهیخته سعید بهمنی در سایت شخصی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا