تیتر یکدستورالعمل‌های اخلاقی و عرفانی

وصیت‌نامه مجتهده و عارفه وارسته، بانو امین اصفهانی

[مجله حوزه، شماره ۴۱، ۷ دی ۱۳۶۹]

وصیّت‌نامه فقیه و عارف وارسته، حجّت زنان مسلمان روزگار ما، بانو امین اصفهانی (قدس سرها)

[درآمد]

بایسته است به بهانه فرخنده زادروز الگوی زنان جهان، حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهرا، سلام الله علیها، یاد و مقام زنی از تبار او را، که از رهروان زهرا و غواص معارف قرآن و اسرار مصطفی و سالک کوی ولایت اجداد طاهرین‌اش، سلام الله علیهم، بود، با توجه و عرضه وصیت‌نامه‌اش پاس داریم و گوش دل را به توصیه‌های ملکوتی او، فرا داریم مطالب بلندی که به گفته خود او (در همین وصیت‌نامه) ارمغان‌هایی است آن سویی، که با ریاضت، تقوا و عشق به امامان، علیهم السلام، نصیب‌اش گشت.

او را، در قرون اخیر، در حوزه‌های علوم دینی، در بین بانوان، همانندی نیست، با مشکلات بسیاری که برایش رخ داد، در متن زندگی اجتماعی و خانوادگی، با انجام وظایف مادری، به تحصیل علوم و معارف دینی همّت گماشت. مقدّم بر تحصیل و درس، تهذیب نفس را سرلوحه کار خویش قرار داد. در علوم نقلی به مقام اجتهاد نایل آمد و در علوم عقلی حکمت متعالیه بافت اندیشه او شد. حقایق عرفان نظری را نوشید و ذکر و عشق الهی قوت روان‌اش شد. با قرآن همدم بود و با سخنان معصومین، علیهم السلام، ‌انسی مدام داشت. در هر زمینه‌ای، گفته‌های صائب و ره‌گشا عرضه داشت. ژرفایی و نورانیت نوشته‌های او حکایت‌گر اوج روحی و سفرهای ملکوتی اوست.

طولانی بودن وصیّت‌نامه‌اش، مجال بیان آفاق وجودی او را از ما گرفت از این روی تنها به آثار قلمی‌چاپ شده‌اش، اشاراتی می‌کنیم و گوش جان را به توصیه‌های نورانی‌اش می‌سپاریم.

آثار قلمی‌ این بانوی بزرگ، نمایش‌گر سیر روحی و گرایش‌های معنوی اوست. او، در کتاب «معاد»، آخرین سیر بشر را با الهام از «انّا لله و انا الیه راجعون» باز می‌نماید و معاد انسان را بر اساس قانون تکامل و با کمک از برهان و قرآن و عرفان، به زبانی ساده تبیین می‌کند. در کتاب «مخزن اللئالی» اسرار ولایت علوی را فرادید عاشقان کوی ولایت می‌نهد و در کتاب «الاربعین الهاشمیه» با غوّاصی در اسرار، چهل گفته از معصومین، علیهم السلام، مطالب بلندی را با زبان عربی به رشته تحریر درمی‌آورد و در نهایت سرّ جان و صفحه قلب خود را، با فنای روح در بحر حق، به کلام حق پیوند می‌زند و در پرتو انوار اولیای الهی و با کمک از سفینه‌های نجات علیهم السلام، در دریای معارف والای قرآن غوطه‌ور می‌شود. ره‌آورد این سیر عظیم روحانی، تفسیر «مخزن الاسرار» شد. او نیز، کتاب اخلاقی «طهارة الاعراق» ابن مسکویه را با برگردان به فارسی فرادید سالکان همزمان خویش می‌نهد.

راه‌اش جاودان و روح‌اش بهره‌ور لقاء یار باد

[وصیت‌نامه]

چون روایت شده است: «من مات بلا وصیة مات میتة جاهلیة»[۱] بر آن شدم کتاب[۲] را با وصیت‌ام پایان برم، تا خوش پایانی داشته باشد. نخست آموزهٔ رسول خدا، صلی الله علیه و آله، را، در راه و رسم وصیت، با روایت شیخ طوسی، قدس سره، از کتاب [تهذیب] می‌آورم.

«امام صادق، علیه السلام، فرمود: رسول خدا فرمود: کسی که هنگام فرا رسیدن مرگ، وصیتی نیکو نکند در خود و جوانمردی او کاستی است.

پرسش شد: چگونه باید وصیت کرد؟

حضرت فرمود: وقتی مرگ او نزدیک شد و مردم گرد او جمع شدند، چنین بگوید:

«اللهم فاطر السموات و الارض، عالم الغیب و الشهادة، الرحمن الرحیم. اللهم انی اعهد الیک فی دار الدنیا انی اشهد ان لااله الاانت وحدک لاشریک لک و ان محمدا عبدک و رسولک، و ان الجنه حق و النار حق و ان البعث و الحساب حق و العدل و القدر و المیزان حق و ان القرآن کما انزلت و انک انت الله الحق المبین. جزی الله محمدا، صلی الله علیه و آله، خیر الجزاء، و حیا الله محمدا و آل محمد بالسم. اللهم یا عدتی عند کربتی، و یا صاحبی عند شدّتی، و یا ولیی فی نعمتی الهی و اله آبائی لاتکلنی الی نفسی طرفة عین. کنت اقرب من الشر و ابعد من الخیر، و آنس لی فی القبر وحشتی و اجعل لی عهدا یوم القاک منشورا»[۳]

پس از قرائت این دعا، آن‌چه را که، به اعتقاد من، مایه خوشبختی، کامیابی، کمال و رستگاری است، به برادران و خواهران دینی‌ام، توصیه می‌کنم و از خدای تعالی، توفیق دست‌یابی به آن‌ها را برای خود و همه برادران و خواهران مؤمن، خواستارم.

سفارش می‌کنم تو را به پروای خدا، پروایی سزاوار خداوندی‌ا‌ش. با تمام وجود، روی به سوی او دار و تمام همّت خود را وقف ساحَت قدس‌اش نما. در هیچ حالی از حالات، به‌گاه آسانی و سختی، تندرستی و بیماری، خوشی و ناخوشی، سازگاری و ناسازگاری، نیاز و بی‌نیازی، به مقدار یک پلک به هم زدن، از خدای سبحان، غافل مشو. دائم با زبان و دل، به یاد او باش بویژه به هنگام انجام فرمان‌ها و ترک نهی‌های او، جل شأنه.

چونان که امام صادق، علیه السلام، در ضمن سخنانی به ابی عبید می‌فرماید:

«و ذکر الله کثیرا اما انی لا اعنی:  سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اکبر، و ان کان منه، و لکن ذکر الله عند ما احل و حرم، ان کان طاعة عمل بها و ان کان معصیة ترکها»[۴]

منظور آیه شریفه که فرمود: مدام خدا را به یاد داشته باشید، گفتن ذکر: «سبحان الله و الحمدلله و لااله الاالله و الله اکبر» نیست (گر چه آن هم ذکراست) بلکه ذکر خدا آن است که:  در برخورد با حلال و حرام، او را به یاد آورید، اگر فرمانی است اطاعت کنید و اگر گناهی است واپس روید.

مدام این آیه از سوره نور را آویزه دل بدارید:

«رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ  لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ»[۵]

زیرا کارها با تقوا پذیرفته می‌شود. چونان که خدای تعالی فرمود:

«إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ»[۶]

با تقوا نفس کمال می‌یابد و به مرتبه عبودیتی که باطن و کُنه آن رسیدن به مقام ربوبیت است نائل می‌شود. به وسیله همین تقواست که دانش، نصیب انسان می‌گردد:

«وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ»[۷]

علمی ‌که خاستگاه آن تقوا باشد، جز دانشی است که با کسب و تعلیم به‌دست آید؛ چه دانش نظری از سنخ نقوش است و آن‌را نور و روشنایی نیست.

همان‌طور که شیخ بهائی به فارسی سروده است:

علم رسمی ‌سر به سر قیل است و قال

نه از او کیفیتی حاصل نه حال

اما علمی ‌که از راه تقوا نصیب گردد، نوری است که خدا در قلب هر کدام از بندگان‌اش بخواهد می‌افکند.

تو را به فراگیری معرفت خدای عزوجل و کسب محبّت او، و اشتیاق به دیدارش توصیه می‌کنم؛ چه، کسی جز این راه، به کامیابی و سعادت نرسد. آن را که معرفت نیست اگر اعمال جن و انس را داشته باشد، کارهایش بی‌محتوا و بی‌بهاست؛ همان‌طور که روایات بسیاری گویای آن است. در تحصیل معرفت الهی، کسب تقوا و خشنودی او تلاش کن و در این مهم، نستوه باش. بدان! اهل تقوا را مکانتی مطمئن در مجلسی پسندیده، نزد خدای تواناست. پیوند قلبی و ایمان خود را به خدا، پیامبران و جانشینان او استوار ساز؛ زیرا هر که به خدا پیوندند، به دستگیره محکم و ناگسستنی دست یافته است. عمل صالح و شایسته انجام بده. بدان! خدا عزوجل کار هیچ مرد و زنی را ضایع  نمی‌کند. اعمال و رفتارت را برای خدا خالص کن و در قبال آن کارها مزدی مطلب بلکه کارهای خالص‌ات را نردبان لقاء و دیدار خدای تعالی کن، همان‌طور که گوینده والا مقام فرمود:

«فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا »[۸]

هر کس لقای حق را می‌جوید باید عمل صالح و شایسته انجام دهد و در عبودیت پروردگار، هیچ‌کس و هیچ‌چیز را شریک قرار ندهد.

در همه کارهایت به خدا توکل کن؛ زیرا، هر کس امورش را به خدا بسپارد، خداوند، او را بس است. به آن‌چه از جانب او رسد خشنود و به فرمان‌های او سرسپار.

بدان! منزل رضا و تسلیم، مقامی ‌بس‌بزرگ است، هر کس بدان مقام رسد به کامیابی عظیمی ‌دست‌یافته است. بر بلاها و پیشامدهای ناگوار صبور باشد؛ زیرا خداوند مزد صابران را بی‌کم و کاست می‌دهد.

بدان! راه وصول به عرفان الهی و رسیدن به مقام رضا، جز با پیروی پیامبر، صلی الله علیه و آله، نشاید. دوستی و ولایت اهل بیت رسول، صلی الله علیه و آله، را به دست آور زیرا، آنان دست‌آویز محکم و ریسمان استوار الهی و کشتی نجات اویند. هر کس به آنان توسل جوید به ساحل نجات رسد و هر کس از آنان جدا شود، از جایی که خود نداند تباه و هلاک گردد زیرا، با محبت واطاعت آنان، سالک، راه نجات و پیروزی را پوید. سلوک، بدون راهنمایی آنان ناممکن است.

در حدیث آمده است:

«بنا عرف الله و بنا عبدالله، لولانا ما عرف الله»[۹]

پیامبر در حدیثی مشهور فرمود:

«وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ مَا نُودِیَ بِالْوَلاَيَةِ»[۱۰]

گِرد محرمات و مکروهات مرو، بلکه میل چیزهای شبهه‌دار مکن زیرا، آلوده شدن به کارهای حرام، راه خدا را بر رویت ببندد، و حجاب بین تو و پروردگارت گردد. بی‌شک، انجام مکروهات و ارتکاب چیزهای شبهه‌دار، پرتگاه افتادن در حرام الهی و مایه هلاکت ناگهانی است، و ترک کارهای شبهه‌دار عامل نجات از حرام‌هاست. فرایض را نیکو به پای دار و نفس خود را بر انجام مستحبات دینی و نوامیس الهی و کارهای شایسته وادار کن.

در صحّت کارها و وظایف دینی‌ات بکوش و آن‌ها را تا درجه پذیرش درگاه حق، بالا ببر آن‌سان که شایستگی عرضه به ساحت قدس او را بیابد و مورد لطف و عنایت او قرار بگیرد. با خواسته‌های نفسانی‌ات مبارزه کن، او را از اخلاق ناپسند پاک کن و به صفات خوب و پسندیده بیارای. با تمام توان‌ات از غفلت و بطالت بپرهیز. هر صبح و شام از نفس خود حساب بکش و کارهای او را نظارت کن مباد، یک چشم بر هم زدن از جاده طاعت حق کنار رود. جان، مال و تمام نیرویت را در راه رضای خدا به کار بگیر.

خود، وصی خویش باش. با ثروت و دارایی‌هایت چنان کن که دوست داری پس از مرگ‌ات، با آن کنند. همان‌طور که امیرمؤمنان، صلی الله علیه و آله، فرمود:

«یا ابن آدم! کن وصی نفسک و اعمل فی مالِک ما تؤثر ان یعمل فیه.»[۱۱]

و به فرزند خود، امام حسن علیه السلام، توصیه می‌کند:

«یا بنی لاتخلفن و راءک شیئا من الدنیا فانک تخلفه لاحد رجلین اما رجل عمل فیه بطاعة الله فسعد بما شقیت به و اما رجل عمل فیه بمعصیة الله فشقی بما جمعت له فکنت عونا له علی معصیته و لیس احد هذین حقیقا ان توثر علی نفسک و تحمل له علی وزرک.»[۱۲]

پسرکم! چیزی از دنیا به‌ جا مَنِه؛ چه، آن را برای یکی از دو کس خواهی نهاد: یا مردی که آن‌را در طاعت خدا به کار برد، پس به چیزی که تو بدان بدبخت شده‌ای نیک‌بخت شود، و یا مردی که به نافرمانی خدا در آن کار کند و بدان‌چه تو برای او فراهم کرده‌ای بدبخت شود، پس در آن نافرمانی، او را یار باشی و هیچ یک از این دو درخور آن نبود که برخود مقدم‌اش داری.

نیزاز آن حضرت روایت شده است:

«لیس لاَحد من دنیاه الا ما انفقه علی اخراه.»

برای هر کس از این دنیا آن‌چه باقی می‌ماند که در راه آخرت صرف کند. در سامان‌دهی امور مؤمنان و مسلمانان بسیار بکوش.

در این زمینه امام صادق(ع) از پیامبر (صلی الله و علیه و آله)، چنین نقل کرده است:

«من اصبح و لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم»[۱۳]

مسلمان نیست کسی که شب را به صبح برد و در فکر سامان بخشیدن به امور مسلمانان نباشد.

روایات بسیاری در این زمینه رسیده است.

به همه مخلوقات خدای سبحان، هم‌نوع و غیرهم‌نوع‌ات نیکویی کن. با پیامبران، چونان یک فرزند باش، جوانان را چونان یک برادر و کودکان را چونان پدر. آن‌چه را برای خود دوست داری برای دیگران دوست بدار و آن‌چه را بر خود روا نمی‌داری بر دیگران روا مدار. حق هر صاحب حقی را به‌گونه‌ای مناسب ادا کن، با آنان مدارا کن، بلکه با دشمن‌ات نیز مدارا کن. تا می‌توانی لغزش‌ها و عیب‌های آنان را پوشیده دار.

مبادا به دنیا دل ببندی، چه، شیفتگی دنیا، مصدر هر خطایی است. از نفس امّارهٔ خطاکار، غافل، اشتباه‌گر، بازیگر، شهوت‌گرایِ زینت‌خواه‌ات برحذر باش؛ زیرا آن دشمن‌ترین دشمنان توست، روایات شاهد بر این مدعاست.

از فریب آرزوهای دراز، مربوط به این زندگی مادی، بپرهیز و کار آخرت را برای دست‌یابی به آن آرزوها، به تأخیر مینداز، دنیایی که خدای سبحان، آن و طالبان‌اش را مذمّت کرده و به طالبان او وعده آتش را داده است.

خداوند تعالی در قرآن کریم می‌فرماید:

«إِنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ أُولَئِكَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ»[۱۴]

نفس خود را با سرکوبی خواسته‌هایش به رنج افکن، با لذت‌ها و هوس‌هایش برخورد کن تا از بردگی اماره آزادگردی و از دام‌های شیطان مکار در امان مانی. عمری را که تنها سرمایه توست غنیمت دان و در تجارتی سودمند او را به کارگیر تا گرفتار خسران و زیان نگردی.

آگاه باش، هیچ‌کس بدون ریاضت‌های توان‌فرسا و جهادی دشوار، چون: تهذیب اخلاق، پیراستن جان از پستی‌ها و آراستن آن به صفات والا و ترک رسم‌ها و عادته‌ا و فارغ ساختن قلب از غیر حق و مداومت بر یاد خدای واحد قهار و مراقبت هوشیارانه بر این مهم، به مقام موحّدان، متوکّلان، صالحان و متقین، دست نیابد. با این ریاضت‌ها و کوشش‌ها نفس مهیای تابش انوار معرفت و یقین می‌گردد و در پرتو این انوار و شناخت از بستر طبیعت و مادّه به مقام والای علیین عروج و پرواز می‌کند. پس تا فرصت است، پیش از سپری شدن مهلت و فرسایش توان جسمی، از این مرکب تن در کسب غنا و بی‌نیازی جاودان بهره گیر. بترس از ماندن جان در چاه طبیعت و سرگم شدن به این خانه فریب و غرور. مباد از آنان باشی که در آخرت دردمندانه گویند:

«رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ»[۱۵]

پروردگارا مرا به دنیا برگردان تا در فرصت باقی‌مانده، کارهای شایسته کنم.

چنین پاسخ می‌شنوند:

«كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ.»

خفه شو! این حرفی است که او می‌زند ورنه اهل عمل نمی‌باشد.

هان ای برادران مؤمن‌ام! من شما را گواه می‌گیرم. شما به سود من نزد خدای تعالی گواهی دهید. همان‌طوری که خدای سبحان را گواهی کافی است، گواه می‌گیریم. همه فرشتگان و ساکنان آسمان‌ها، حاملان عرش، پیامبران و فرستادگان الهی را شاهد می‌گیرم:  براین که اقرار می‌کنم و با قلب، زبان و تمام وجودم گواهی می‌دهم:

معبودی جز خدا نیست. او، یکتاست. نه او را رفیقی است و نه فرزندی. گواهی می‌دهم:  خدای تعالی، دانا، توانا، زنده، اراده‌کننده، درک‌کننده، ازلی، ابدی، سرمدی، شنوا، بینا، مهربان، بخشایشگر و پاک از همه نقصان‌هاست. شهادت می‌دهم که:  جمیع فرشتگان، پیامبران و کتاب‌های آسمانی راست و بحق‌اند.

شهادت می‌دهم:  جدم بنده خدا و فرستاده او، و خاتم پیامبران است. هر آن‌چه از جانب خدا آورده، راست و حق است. او از خود سخنی نگفت. هر آن‌چه فرموده وحی الهی بوده.

شهادت می‌دهم که:  وصی و جانشین پس از او، جدّ من امیرمؤمنان علی بن ابیطالب، امام حسن، امام حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و حجت بن الحسن، قائم آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین، امامان من هستند. گواهی می‌دهم: امام منتظر، زنده است. پیامبر (ص) از ظهور وی خبر داده است. از طریق شیعه و سنی متواتر است این خبر که آن بزرگوار فرمود:

«انّ المهدی من عترتی من اهل بیتی یخرج فی آخر الزّمان تنزّل له السّماء قطرها و تخرج له الارض بذرها فیملأ الارض عدلا و قسطا کما ملأها القوم ظلما و جورا»[۱۶]

مهدی از ذریه و از فرزندان من است.او، در آخرالزمان ظهور می‌کند. آسمان باران‌اش را بر او فرو می‌بارد و زمین بذرهایش را به بار می‌نشاند. در آن هنگام، زمین از عدل و قسط لبریز شود همان‌گونه که به دست قوم ستمگر، از جور و ستم لبریز شده بود.

او حجت خدا، قائم آل محمد، صلی الله علیه و آله، فرزند امام حسن عسکری است. جان و تن‌ام فدای او باد. بار الها! در ظهور او شتاب کن و راه‌های خروج و قیام او را آسان و آماده ساز.

شهادت می‌دهم: مرگ حق است و معاد، صراط و میزان و سنجش اعمال، وجود دارد. بهشت و آتش حق است. قرآن و همه کتاب‌های آسمانی بر حق‌اند. همه این‌ها را از روی یقین و بر اساس بصیرت و آگاهی دینی‌ام گواهی می‌دهم.

خدای تعالی را گواه می‌گیرم و گواهی او مرا بس است. من آن‌چه از معارف حقیقیه در این کتاب اربعین یاد کردم، برگرفته از دیگری نبوده است، بلکه برخاسته از دین اسلام است که پروردگار بر من الهام کرده است و به آن‌ها هدایت‌ام نمود.

با آن معارف شرح صدر یافتم، به‌گونه‌ای که قلب‌ام گنجایش معارفی که این‌جا گفتم و آن‌چه را ناگفته گذاردم، یافت؛ زیرا معانی شهودی و ذوقی در قالب الفاظ و عبارات نیاید.

این اندک‌گفتار برای صاحبان قلب، بس است. همه این‌ها از عنایت پروردگارم است، تا مرا بیازماید که سپاسگزارم یا ناسپاس. بی‌شک خدا بی نیاز از جهان‌ها و جهانیان است.

اللهم ثبتنی و جمیع اخوانی و اخواتی من المؤمنین و المؤمنات علی کلمة الاخلاص و هب لنا من لدنک رحمة و قنا عذاب النار.


پی‌نوشت‌ها

[۱] . مشکاه الانوار ابی الفضل علی الطبرسی/۳۳۴.

[۲] . منظور کتاب الاربعین الهاشمیه است که به عربی نگاشته است. او در این کتاب، چهل حدیث را در باب معارف الهیه با شیوه فلسفی و عرفانی شرح کرده است که به این وصیت‌نامه ختم شده است.

[۳] . تهذیب الاحکام، شیخ الطائفه ابی جعفر محمدبن حسن طوسی، ج۹ / ۱۷۴:

ای خدای پردازنده آسمان‌ها و زمین، دانای نهان و آشکار، مهربان مهرورز. با تو در همین دنیا پیمان می‌بندم به این که: گواهی می‌دهم هیچ معبودی، بر حق، جز تو نیست. یگانه‌ای. انبازی تو را نشاید. محمد، بنده و فرستاده توست. بهشت و آتش حق است. بساط عدل، اندازه‌گیری و سنجش اعمال گسترده خواهد شد. قرآن موجود، همان است که بر پیامبر نازل شد. البته تو خدای حق و مبینی. درود و سلام خدا بر محمد و آل او باد. معبودا! ای به هنگام گرفتاری‌ها توشه من و در وقت سختی‌ها یار و همراه من! ای ولی نعمت من و پدران من! یک پلک هم بر هم زدن مرا به خود وامگذار. من از خوبی‌ها به دور و در پرتگاه بدی‌هایم. وحشت مرا در قبر، به انس تبدیل کن. برایم پیمانی در روز عرضه نامه اعمال، عنایت فرما.

[۴] . مشکاه الانوار، ۵۴.

[۵] . سوره نور، آیه ۳۷.

[۶] . سوره مائده، آیه ۲۷

[۷] . سوره بقره، آیه ۲۸۲.

[۸] . سوره کهف، آیه ۱۱۰.

[۹] . اصول کافی، ج۱ / ۱۴۴.

[۱۰] . همان مدرک، ج۲ / ۲۱

[۱۱] . نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت ۲۵۴.

[۱۲] . همان مدرک، حکمت ۴۱۶.

[۱۳] . اصول کافی، ج۲ / ۱۶۳

[۱۴] . سوره یونس، آیه ۷و ۸.

[۱۵] . سوره مؤمنون، آیه ۱۰۰.

[۱۶] . بحارالانوار، چاپ بیروت، ج۵۱ / ۷۴

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا